در مسیر بهشت...

فضای مجازی فرصتی است برای آنکه میزان درک خود از حقایق ناب دینی را ارزیابی کنیم، و بخشی از درک خود را به دیگران منتقل کنیم. گاهی در جریان انتقال معرفت دینی خودمان به دیگران است که می‌فهمیم چقدر می‌فهمیم. و نیز فرصتی است برای اینکه بفهمیم چقدر عاشق دین خدا و اولیاء خدا هستیم و یا چقدر خودخواهیم و بی‌خیال خدمت به دین.

استاد_پناهیان
..............................

وبلاگ در مسیر بهشت از دو بخش اصلی متن ها و تصاویر تشکیل شده است که برای جلوگیری از بالارفتن حجم وبلاگ و کاهش زمان لود شدن وبلاگ از دو آدرس مجزا استفاده شده است:
1) متن ها www.taabehesht.blog.ir
2) فتوبلاگ www.aks-taabehesht.blog.ir

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

راه صحیح

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ق.ظ

… همه جا را برف و سپیدارش پوشانده بود، سرما لذت زیر کرسی نشستن را چند برابر می کرد، پدر بزرگ و مادر بزرگ در بازگشت از تشرف به آستان مقدّس حضرت عبد العظیم حسنی(ع)، با کلّی سوغاتی به خانە ما آمدند.

… حاج بابا دستمال یزدی اش ـ آن روزگاران به جای کیف و ساک استفاده می شد ـ را روی کرسی گشود که پر بود از سوغاتی هایی چون؛ تسبیح، مهر، جانماز، عطر نماز، انگشتر شاه عبدالعظیمی، آب نبات قیچی، اسباب بازی و… و…، که برای یکایک ما آورده بود و الحق که در عالم بچگی هر یک از آنها چقدر ما را خوشحال کرد…!

… حاج بابا همیشه به ما نوه هایش، خط و قرآن و نماز می آموخت و خان جان، مادربزرگم، با گفتن قصّه های شیرین و اصیلش که سرشار از پند و نکات مهمّ بود، رسم و رسوم و رمز و رموز زندگی را به ما آموزش می داد و به این ترتیب روح ما را نوازش می کرد.

… حاج بابا از مدتها پیش به تدریج ارکان و اجزاء نماز را همراه آداب وضو، با زبانی کودکانه به ما آموخته بود و حالا می خواست که نماز دو رکعتی صبح را بصورت کامل بخوانیم به همین دلیل گفت که عزیزانم همین جا در اتاق وضو را بدون آب بگیرد! من که 4 ساله بودم گفتم که بابا بزرگ مگه خشک شوئیه؟!! همه خندیدند و او نیز.آن گاه بابا بزرگ گفت که نه دخترم، خشک شویی نیست، فقط چون بیرون هوا خیلی سرد است و پله های زیادی را هم تا سر حوض باید بروید تا بتوانید وضو بگیرید و از طرفی نماز امروز ما هم فقط تمرینی است بنابراین به این ترتیب وضو گرفتن هم ایرادی ندارد.همین طور که ما مشغول وضوی خشک! بودیم، او گفت که حضرت محمد(ص) فرموده اند:«من توضأ فاحسن الوضوء خرجت خطایاء من جسده؛کسی که نیکو وضو بگیرد، خطاهایش از جسم او خارج می شود.»

…در همین موقع، وضوی خشک! ما تمام شد و حاج بابا جا نمازهای آبی وصورتی را که برایمان سوغاتی آورده بود، گسترانید و ضمناً چند قصّە کوتاه و شیرین هم راجع به نماز برایمان تعریف کرد و گاهی نیز احادیث و روایات برایمان نقل می نمود.او می گفت که اولین سؤال قیامت، نماز است.پدر بزرگ چون همه عمر با مفاهیم قرآن مجید زندگی کرده بود راجع به هر موضوعی که از او می پرسیدند یک آیه مربوط به آن را در قرآن یادآوری می کرد، مثلاً همین دفعه هم از مفهوم آیه مبارکە 78 سوره اسراء مدد گرفت: «نماز را از اول آفتاب تا نهایت تاریکی شب برپا دار و نیز نماز صبح را، که نماز صبح، مشهود (فرشتگان) است.»

او از قول حضرت محمد(ص) گفت که:«الصلاة جواز علی الصراط؛ نماز جواز عبور از صراط است.»

حاج بابا این را هم اضافه کرد که حضرت امام جعفر صادق(ع) فرموده اند که:«پس هرگاه نماز گزار نماز صبح را با طلوع فجر به جای آورد [دو مرتبه برای او نوشته می شود، هم فرشتە صبح و هم فرشتە شب آن را می نویسند] نماز صبح را فرشته روز و شب هر دو مشاهد می کنند».

او یکی دیگر از سخنان دلنشین امام صادق(ع) را هم برایمان گفت:

«ای فرزندم! هر کس نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما دست نخواهد یافت.»

خواهرم گفت:«بابا جون دوست داریم که از این حرف های شیرین خیلی بیشتر از اینها برایمان بگویید و…»

بابا جان گفت:پس حالا که این قدر علاقمند هستید به معنی این آیه مبارکه هم توجه کنید، در آیە 114 سورە هود خداوند فرمود:«و در دو طرف روز و اوایل شب نماز برپا دار، که نیکی ها، بدی ها را از بین می برد، این تذکر برای پند گیرندگان است.»


و بعد افزود که پیغمبر اکرم(ص) این آیه مبارکه را امیدوار کننده ترین آیات قرآن دانسته اند.

حاج بابا که ما را مجذوب معانی شیرین آیات شریفە قرآن کریم می دید، این بار گفت که عزیزانم خداوند نماز را قرارداد تا ما را به این وسیله از کارهای زشت و اشتباه باز دارد چنانکه خود در آیە 45 سورە عنکبوت این حقیقت را برایمان به ارمغان فرستاده:

«آنچه از کتاب به سوی تو وحی شد بخوان و نماز بپا دار که نماز [آدمی را] از زشتکاری و ناشایست باز می دارد و قطعاً نام خداوند مهم تر است و خدا می داند چه می کنید.»

برادرم گفت:که بابا جون گاهی کسانی را می بینیم که نماز هم می خوانند، ـ ولی گناه و اشتباه هم انجام می دهند! دلیلش چیست؟!

حاج بابا جواب داد:«عزیزم، دلیلش این است که او یک نمازگزار واقعی نیست، نماز می خواند امّا به معانی آن توجهی ندارد، نمازش فقط یک لقلقە زبان است و بس! به اوقات نماز بی اهمیت است، گاهی هم جمع می زند و نماز صبح و ظهر و شب را با هم می خواند، امیدوارم که هفتگی و سالانه نخواند!! و… و… خلاصه اینکه نمازش مقبول نیست.نماز هم که می خواند فوراً جانماز را جمع کرده و به سوی دیگری می رود شاید هم در می رود!»

حاج بابا گفت که امّا پاداش کسانی که نمازشان را مهمّ می شمارند، بهشت جاودان است، این ها همان کسانی هستند که خداوند در آیات 9 الی 11 سورە مبارکە مؤمنون چنین توصیفشان فرموده:

«و آنان که بر نمازها یشان محافظت دارند، آنان هستند که ـ وارثانند، (وارثانی) که فردوس را به ارث می برند و در آن جا جاویدان می مانند.»

بهشت؟! بهشت!! همان جایی که حاج بابا بارها با آب وتاب زیبائی هایش را در ذهن ما نقاشی کرده بود… همان جایی که از زیر درختانش نهرها جاریست.

همان جایی که زیر وزبرش سرشار از زیباییهای غیر قابل تصور است، همان جایی که من و خواهرم برای خواندن نماز و رفتن به آن (بهشت) بی تاب شده بودیم!! آن هم چه جور؟! بنابراین دوتایی پریدیم بالای کرسی و شروع کردیم به خواندن نماز آن هم با صدایی بلند و امّا با چه شور و حال و اخلاصی؟! ناگهان صدای حاج بابا را شنیدم که با خنده و تعجّب می گفت که چرا شما دوتا رفته اید بالای کرسی نماز می خوانید و آن هم با صدای بلند؟!!!…

…من و خواهرم گفتیم که می خواهیم از این بالا به خدا خیلی نزدیکتر شویم! و برای اینکه خداوند صدای ما را بشنود بلند می خوانیم!!…

او گفت:استغفر الله… خداوند ناگفته ها را هم می شنود، چه رسد به نماز آهسته خواندن را! او شنوای دانا و بیناست.خداوند حداقل 41 بار در قرآن مجید به این مهمّ اشاره فرموده است…و امّا چرا بالای کرسی؟! اگر شما بالای کوه ها و قله ها هم بروید و یا با هواپیما و موشک به اوج آسمان ها پرواز کنید هنوز به خدا نزدیک نشده اید مگر این که قلبتان از روی همین زمین به خدا نزدیک شود و دستورات و امر و نهی های الهی را مو به مو اجرا کنید و نزدیکترین حالت بنده به خداوند زمانی است که در سجده می باشد2… آنهم روی زمین نه بالای کرسی!

خداوند در آیه 110 سورە مبارکە اسراء خطاب به پیغمبر اکرم(ص) فرموده:«ونمازت را زیاد بلند یا خیلی آهسته نخوان و میان آن دو، راهی معتدل برگیر.»

… القصّه، از کرسی پائین آمدیم و در سجاده های زیبا و رنگارنگ سوغاتی حاج بابا و خانم جان با چادرهای خوشگل و گل گلی که مامان برایمان دوخته بود شروع به نماز خواندن کردیم با همان شرایطی که حاج بابا برایمان آموزش داده بود، نه بالای کرسی نه با صدای بلند نه با صدای آهسته و… نماز که تمام شد او ما را بسیار مورد تشویق و تحسین قرارداد و گفت حالا جانمازهای خود را جمع کنید.وقتی که آنها را جمع کردیم با تعجّب زیر آن جوایزی را که او با هوشمندی خاص خود جایگزین کرده بود یافتیم، حالا دیگر لذت و شادمانی من کامل شد.به به از آن همه ظرافت گفتار و رفتار که دانە حاصلخیز عشق به نماز را در کشتزار دل و روح و جانمان چنان کاشت که اینک نه تنها درختی تنومند بلکه بوستانی بهشت آساست و تاکنون پیوسته با مطالعات وسیعتر درخصوص نماز آتش شوق و علاقه مان هر روز شعله ورتر می شود.

… باری جایزه ها را برداشتیم و خوشحال و خندان پدر بزرگ را بوسیده و از او تشکر کردیم.او هم ضمن تشویق ما، گفت که نماز بسیار زیبایی خواندید، بدانید که خداوند اکنون نزد فرشتگانش به شما افتخار کرده و از شما راضی و خشنود گردیده است، سعی کنید که برای رضایت پروردگار مهربان حتی یک نماز قضا هم در کارنامە زندگیتان ثبت نکنید.

لذّت شنیدن نجواهای روح بخش عبادی حاج بابا و خانم جان در نیمه شبها از کودکی تا همیشه، گوش جانم را نوازش داده و خواهد داد، و نیز رنگ زیبای هستی به ثانیه های زندگی ام بخشیده، همان لذّتی که شنیدن زمزمه های قرائت قرآن و نماز آنان با آوایی ملکوتی در دل شب تار و پود وجودم را سرشار از عشق به خدا و زندگی می کرد و عطر آن هنوز خاطر جانم را می نوازد.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۸
حدیث

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی