در مسیر بهشت...

فضای مجازی فرصتی است برای آنکه میزان درک خود از حقایق ناب دینی را ارزیابی کنیم، و بخشی از درک خود را به دیگران منتقل کنیم. گاهی در جریان انتقال معرفت دینی خودمان به دیگران است که می‌فهمیم چقدر می‌فهمیم. و نیز فرصتی است برای اینکه بفهمیم چقدر عاشق دین خدا و اولیاء خدا هستیم و یا چقدر خودخواهیم و بی‌خیال خدمت به دین.

استاد_پناهیان
..............................

وبلاگ در مسیر بهشت از دو بخش اصلی متن ها و تصاویر تشکیل شده است که برای جلوگیری از بالارفتن حجم وبلاگ و کاهش زمان لود شدن وبلاگ از دو آدرس مجزا استفاده شده است:
1) متن ها www.taabehesht.blog.ir
2) فتوبلاگ www.aks-taabehesht.blog.ir

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۵ مطلب با موضوع «نماز :: داستان ، حکایت ، اشعار و متن ادبی» ثبت شده است

… همه جا را برف و سپیدارش پوشانده بود، سرما لذت زیر کرسی نشستن را چند برابر می کرد، پدر بزرگ و مادر بزرگ در بازگشت از تشرف به آستان مقدّس حضرت عبد العظیم حسنی(ع)، با کلّی سوغاتی به خانە ما آمدند.

… حاج بابا دستمال یزدی اش ـ آن روزگاران به جای کیف و ساک استفاده می شد ـ را روی کرسی گشود که پر بود از سوغاتی هایی چون؛ تسبیح، مهر، جانماز، عطر نماز، انگشتر شاه عبدالعظیمی، آب نبات قیچی، اسباب بازی و… و…، که برای یکایک ما آورده بود و الحق که در عالم بچگی هر یک از آنها چقدر ما را خوشحال کرد…!

… حاج بابا همیشه به ما نوه هایش، خط و قرآن و نماز می آموخت و خان جان، مادربزرگم، با گفتن قصّه های شیرین و اصیلش که سرشار از پند و نکات مهمّ بود، رسم و رسوم و رمز و رموز زندگی را به ما آموزش می داد و به این ترتیب روح ما را نوازش می کرد.

… حاج بابا از مدتها پیش به تدریج ارکان و اجزاء نماز را همراه آداب وضو، با زبانی کودکانه به ما آموخته بود و حالا می خواست که نماز دو رکعتی صبح را بصورت کامل بخوانیم به همین دلیل گفت که عزیزانم همین جا در اتاق وضو را بدون آب بگیرد! من که 4 ساله بودم گفتم که بابا بزرگ مگه خشک شوئیه؟!! همه خندیدند و او نیز.آن گاه بابا بزرگ گفت که نه دخترم، خشک شویی نیست، فقط چون بیرون هوا خیلی سرد است و پله های زیادی را هم تا سر حوض باید بروید تا بتوانید وضو بگیرید و از طرفی نماز امروز ما هم فقط تمرینی است بنابراین به این ترتیب وضو گرفتن هم ایرادی ندارد.همین طور که ما مشغول وضوی خشک! بودیم، او گفت که حضرت محمد(ص) فرموده اند:«من توضأ فاحسن الوضوء خرجت خطایاء من جسده؛کسی که نیکو وضو بگیرد، خطاهایش از جسم او خارج می شود.»

…در همین موقع، وضوی خشک! ما تمام شد و حاج بابا جا نمازهای آبی وصورتی را که برایمان سوغاتی آورده بود، گسترانید و ضمناً چند قصّە کوتاه و شیرین هم راجع به نماز برایمان تعریف کرد و گاهی نیز احادیث و روایات برایمان نقل می نمود.او می گفت که اولین سؤال قیامت، نماز است.پدر بزرگ چون همه عمر با مفاهیم قرآن مجید زندگی کرده بود راجع به هر موضوعی که از او می پرسیدند یک آیه مربوط به آن را در قرآن یادآوری می کرد، مثلاً همین دفعه هم از مفهوم آیه مبارکە 78 سوره اسراء مدد گرفت: «نماز را از اول آفتاب تا نهایت تاریکی شب برپا دار و نیز نماز صبح را، که نماز صبح، مشهود (فرشتگان) است.»

او از قول حضرت محمد(ص) گفت که:«الصلاة جواز علی الصراط؛ نماز جواز عبور از صراط است.»

حاج بابا این را هم اضافه کرد که حضرت امام جعفر صادق(ع) فرموده اند که:«پس هرگاه نماز گزار نماز صبح را با طلوع فجر به جای آورد [دو مرتبه برای او نوشته می شود، هم فرشتە صبح و هم فرشتە شب آن را می نویسند] نماز صبح را فرشته روز و شب هر دو مشاهد می کنند».

او یکی دیگر از سخنان دلنشین امام صادق(ع) را هم برایمان گفت:

«ای فرزندم! هر کس نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما دست نخواهد یافت.»

خواهرم گفت:«بابا جون دوست داریم که از این حرف های شیرین خیلی بیشتر از اینها برایمان بگویید و…»

بابا جان گفت:پس حالا که این قدر علاقمند هستید به معنی این آیه مبارکه هم توجه کنید، در آیە 114 سورە هود خداوند فرمود:«و در دو طرف روز و اوایل شب نماز برپا دار، که نیکی ها، بدی ها را از بین می برد، این تذکر برای پند گیرندگان است.»


و بعد افزود که پیغمبر اکرم(ص) این آیه مبارکه را امیدوار کننده ترین آیات قرآن دانسته اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۰۰:۵۰
حدیث

هرگاه که در نمازت عجله کردی و خواستی آن را زودتر به پایان برسانی بیاد بیاور؛ همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز به آنها برسی، وهمه ی آنچه که می ترسی از دست بدهی، در دست همان کسی است که در مقابلش ایستاده ای!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۰
حدیث


سیب را که پوست می گیری تیره و کدر می شود ، نماز نقش پوسته سیب را دارد و حفاظ خوبی است برای آدمی ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۵ ، ۱۳:۴۸
حدیث


دیباچة خرم بهار است نماز
راهی به سوی حریم یار است نماز
در معرکة نبــرد با استکـبار
فـــریــــاد بلند روزگار است نماز
 

شعر: مشفق کاشانی                                                                           

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۲:۳۳
حدیث

بلوز تمیزوقشنگی تنش بود.جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را شانه می کرد.گفتم <مزاحم شدم.جایی می خوای بری...؟ گفت <جایی که نه اما...>حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت و پشت سرش انداخت. همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد.ملیح و زیبا شده بود.کم کم نگران شدم,نکند مهمان دارد و من بی موقع مزاحمش شده ام.بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی فضا را پر کرد.یادته!این عطررو خودت برای تولدم خریدی... وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد. آمد وکنار من نشست تصمیم گرفتم بروم. گفت: کجا؟ من که جایی نمی خوام برم, فقط یه قرار دارم... بعد به ساعتش نگاهی انداخت.ساعت 13 بود. سجاده نماز را پهن می کرد تازه فهمیدم با چه کسی قرار دارد... .

منبع این داستان:  وبلاگ کلام پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۸
حدیث