در مسیر بهشت...

فضای مجازی فرصتی است برای آنکه میزان درک خود از حقایق ناب دینی را ارزیابی کنیم، و بخشی از درک خود را به دیگران منتقل کنیم. گاهی در جریان انتقال معرفت دینی خودمان به دیگران است که می‌فهمیم چقدر می‌فهمیم. و نیز فرصتی است برای اینکه بفهمیم چقدر عاشق دین خدا و اولیاء خدا هستیم و یا چقدر خودخواهیم و بی‌خیال خدمت به دین.

استاد_پناهیان
..............................

وبلاگ در مسیر بهشت از دو بخش اصلی متن ها و تصاویر تشکیل شده است که برای جلوگیری از بالارفتن حجم وبلاگ و کاهش زمان لود شدن وبلاگ از دو آدرس مجزا استفاده شده است:
1) متن ها www.taabehesht.blog.ir
2) فتوبلاگ www.aks-taabehesht.blog.ir

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۴۰ مطلب با موضوع «نماز» ثبت شده است


امام باقر -علیه السلام- فرمودند:

هنگامی که کودک به سه سالگی رسید به او بگویند هفت مرتبه بگوید لا اله الّا الله (تابیاموزد)،در چهار سالگی به او بگویند هفت مرتبه بگوید:محمد رسول الله،درپنج سالگی رویش را به قبله کنند و بگویند سربه سجده گذارد،درپایان شش سالگی رکوع و سجده صحیح را به او آموزند،و در هفت سالگی گفته شود: نمازبخوان.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۵ ، ۱۷:۳۳
حدیث

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :

هرگاه کسی نماز صبح را نخواند، فرشته ای از آسمان او را صدا می‌کند:ای زیانکار! و هرگاه نماز ظهرش را نخواند، فرشته ای به او می‌گوید: ای خیانتکار! و هرگاه شخص نماز عصر خود را نخواند، گوید: ای بی دین! و اگر نماز مغرب خود را نخواند، گوید: ای کافر! و اگر شخص نماز عشاء را ترک کند، گوید:وای برتو که در تو هیچ خیر و منفعتی نیست.

وسائل الشیعه، ج 3، ص 31

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۰
حدیث

از ایت الله بهجت پرسیدند چه کنیم نماز صبحمان غذا نشود.فرمودند:

اگر نماز های دیگرتان را سر وقت بخوانید نماز صبحتان هرگز غذا نمیشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۵ ، ۱۱:۲۰
حدیث


اهمیت نماز اول وقت پس روزگاری می‌آید که مردم شکم‌هایشان خدایشان است، موقع نماز و وقت نماز به دنبال شکم هستند. الان نانوایی‌ها و رستوران‌ها چه خبر است؟ در خانه‌ها بعضی در حال ناهار خوردن هستند و فکر نماز نیستند. کسانی که نماز را در اول وقت نمی‌خوانند نماز آنها را نفرین می‌کند و می‌گوید خدا تو را ضایع و خراب کند همان طور که تو مرا ضایع و خراب کردی. به همین خاطر هم هست که این گونه افراد همیشه گرفتار هستند و می ‌گویند آقا من هر کار می‌کنیم نمی‌شود این کار، آن کار. این برای این است که نماز اول وقت نمی‌خوانی و پدر و مادر از دست تو ناراضی هستند. از ملا می‌پرسند: چرا هر کار می‌کنیم کارمان به سامان نمی‌شود؟[در جواب گفت] برای اینکه نماز اول وقت نمی‌خوانی و نماز هم نفرین‌تان می‌کند. استاد ما مرحوم آقای برهان 65 سال پیش بر روی منبر می‌گفت و من هنوز یادم هست که می‌فرمود: آن کسی که نماز مغرب را آن قدر دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود چنین کسی ملعون است. به همین خاطر هم بود که هنوز توی مأذنه گل دسته قم اذان می‌گفتند و وسط‌های اذان بود که آیت‌الله مرعشی نجفی به رکوع می‌رفتند یعنی آن قدر نماز را زود شروع می‌کرد مبادا که ستاره به آسمان بیاید. صبح‌ها هم همین طور اگر کسی آن قدر نماز صبحش را دیر بخواند که آسمان دیگر ستاره‌ای نداشته باشد چنین کسی هم ملعون است. بنابراین دو نفر ملعون هستند: اول آن کسی که آن قدر نماز مغرب را دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود و دوم آن کسی که آن قدر نماز صبح را دیر بخواند که ستاره‌ای در آسمان باقی نمانده باشد و نزدیک طلوع آفتاب باشد این دو نفر ملعون هستند یعنی از رحمت خدا به دور می‌باشند. شیخ رجبعلی خیاط می‌گفت: من هر وقت که نماز می‌خواندم نمازهایی مثل نماز امام زمان یا نماز جعفر طیار از خداوند حاجتی می‌خواستم یک روز گفتم بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم شاعر می‌گوید: تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن/ که خواجه خود روش بنده‌پروری دارد همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند چرا دیر آمدی؟ یعنی چه یعنی تو بادید 30 سال پیش به فکر این کار می‌افتادی حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی. ما هر وقت جایی گیر می‌کنیم و اصطلاحا دم‌‌مان در تله‌ای کیر می‌کند می‌گوییم خدا. این شعر را استاد من شیخ اکبر برهان 62 سال پیش در مسجد لرزاده بر روی منبر می‌خواندند و من هنوز به یاد دارم که:
هر وقت که سرت به درد آید/ نالان شوی و سوی من آیی چون دردسرت شفا بدادم/ یاغی شوی و دگر نیایی ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا می‌زنیم چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم بگوییم خدا.
 
آیت الله مجتهدی ( ره )
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۰
حدیث


اگر در اینجا پسر من حضور داشت و 6 بار من او را صدا بزنم ڪہ آقازاده با شما هستم و او در این 6 بار جواب من را ندهد شما نمےگویید چہ پسر بـےادبـے؟ حال اگر ڪسے ڪہ صداے اذان را بشنود دو بار ₰ حے علے الصلوٍة ₰ دو بار دیگر ₰ حے علے الفلاح ₰ و دو بار دیگر ₰ حے علے خیر العمل ₰ بہ او گفتہ شود و همچنان نسبت بہ اقامہ نماز بـےاهمیت باشد این شخص ┋بـےادب ┋نیست؟ 

 

 حاج آقا قرائتے

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۶:۴۶
حدیث


امام صادق(علیه ا لسلام) فرمود:

عالمى ‌نزد عابدى رفت و به او گفت نماز خواندنت چگونه و در چه حد است؟ عابد گفت: مانند منى را از نمازش می‌ پرسند؟! در صورتیکه من از فلان زمان و فلان وقت عبادت خدا می‌کنم. عا لم گفت: گریه کردنت چگونه است؟ گفت چنان می‌گریم که اشکهایم روان مى‌شود. عا لم گفت: همانا اگر خنده کنى و ترسان باشى، بهتر است از اینکه گریه کنى و ببا لى. هر که به خود ببالد چیزى از عملش بالا نرود (پذیرفته نشود).

 اصول کافى ج: 3 ص: 428

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۱۵:۱۷
حدیث


دیباچة خرم بهار است نماز
راهی به سوی حریم یار است نماز
در معرکة نبــرد با استکـبار
فـــریــــاد بلند روزگار است نماز
 

شعر: مشفق کاشانی                                                                           

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۲:۳۳
حدیث


مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد: یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل از خدمت شمارسیدم برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم به من خوش گذشت. امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟ عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۹
حدیث


امام علی (علیه السلام ) :

لکل شی ء وجه و وجه دینکم الصلاة

هر چیز دارای سیماست ، سیمای دین شما نماز است .

 

( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۷
حدیث

بلوز تمیزوقشنگی تنش بود.جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را شانه می کرد.گفتم <مزاحم شدم.جایی می خوای بری...؟ گفت <جایی که نه اما...>حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت و پشت سرش انداخت. همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد.ملیح و زیبا شده بود.کم کم نگران شدم,نکند مهمان دارد و من بی موقع مزاحمش شده ام.بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی فضا را پر کرد.یادته!این عطررو خودت برای تولدم خریدی... وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد. آمد وکنار من نشست تصمیم گرفتم بروم. گفت: کجا؟ من که جایی نمی خوام برم, فقط یه قرار دارم... بعد به ساعتش نگاهی انداخت.ساعت 13 بود. سجاده نماز را پهن می کرد تازه فهمیدم با چه کسی قرار دارد... .

منبع این داستان:  وبلاگ کلام پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۸
حدیث